جدول جو
جدول جو

معنی دل گرفتگی - جستجوی لغت در جدول جو

دل گرفتگی
(دِ گِ رِ تَ / تِ)
حالت و چگونگی دل گرفته. دل گرفته بودن. غصه. غم. هم. رجوع به دل گرفته و دل گرفتن شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(گِ رِ تَ / تِ)
حالت و چگونگی دودگرفته. دودزده. دودآلودی. (ناظم الاطباء). دودگنی: کتن، دودگرفتگی خانه. (منتهی الارب). رجوع به دودآلود شود
لغت نامه دهخدا
(گُ / گَ گِ رِ تَ / تِ)
گرفتگی آواز. (ناظم الاطباء). عمل گلو گرفتن. حالتی که به مردم گریان دست دهد چون گریه نگه دارند. صهل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مَهْ گِ رِ تَ / تِ)
حالت و چگونگی مه گرفته. ماه گرفتگی. سرخ رنگ شدگی قسمتی از پوست بدن. رجوع به ماه گرفتگی شود
لغت نامه دهخدا
(تَ ءَمْ مُ کَ دَ)
غمگین شدن. غمگین و ملول گشتن. مغموم و مهموم شدن. محزون و اندوهناک شدن. دلتنگ شدن. متأثر و ناراحت و اندوهگین گشتن بر اثر غربت و درد وطن یا فراق عزیزان و نظایر آن. و نیز متأثر شدن از حرف زنندۀ کسی. (از فرهنگ لغات عامیانه) : دلم گرفته است، محزونم. اندوهناکم:
مرا دل گرفت از چنین آشنایان
به جایی روم کآشنایی نبینم.
خاقانی.
ای غم از صحبت دیرین توام دل بگرفت
هیچت افتد که خدا را ز سرم برخیزی.
سعدی.
دلم از صبحت شیراز بکلی بگرفت
وقت آن است که پرسی خبر از بغدادم.
سعدی.
از قیل و قال مدرسه حالی دلم گرفت
یک چند نیز خدمت معشوق و می کنم.
حافظ (دیوان چ قزوینی ص 241).
غنی به ترک محبت بسی پشیمانم
ز زلف یار گرفتم دل و شدم دلگیر.
غنی (از آنندراج).
رجوع به گرفتن دل در ردیف خود و ذیل گرفتن شود، جری و شجاع شدن. (یادداشت مرحوم دهخدا). دلیر گشتن. دل یافتن. دل پیداکردن. جرأت یافتن:
به پیروزی ساوه شاه اندرون
گرفته دل و مست گشته به خون.
فردوسی.
ازآن دل گرفتند ایرانیان
ببستند ازبهر کینه میان.
فردوسی.
چنین دل گرفتید ازین یک سوار
که نزد شما یافت او زینهار.
فردوسی.
، رغبت کردن. (غیاث) ، بی میل شدن. زده شدن دل. دل زده شدن:
گهی گویی که حلوا دود گیرد
دل از حلوای شیرین زود گیرد.
نظامی.
، دردمند و بیمار شدن، قی کردن. (ناظم الاطباء) ، تخمه. رودل پیداکردن: طساء دل گرفتن از روغن و چربش. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(بَ چِ)
دل گرفته. (یادداشت مرحوم دهخدا) :
و دیگر که پیروز شد دل گرفت
اگر زو بترسی نباشد شگفت.
فردوسی
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدا گرفتگی
تصویر صدا گرفتگی
آوا گرفتگی بر نیامدن آواز از حنجره به خوبی آواز گرفتگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از در رفتگی
تصویر در رفتگی
از بند بیرون آمدن استخوان، انفکاک، حالت در رفته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل گرفتن
تصویر دل گرفتن
غمگین شدن، ملول گشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دل گرفتن
تصویر دل گرفتن
((دِ. گِ رِ تَ))
کنایه از شجاع شدن، روحیه گرفتن
فرهنگ فارسی معین